بهار ماه رمضان اینک به میقات فطر رسیده است... سحر اما هنوز پر از عطر قرآن است و سپیده دم لبریز شکوه نجوای دعای پیران روشن ضمیر. سجاده صبح رو به کعبه دلدار و نماز خشوع لبریز انابت گویی دستهایمان نمیخواهد از دامن تمنا کوتاه شود و دلهایمان مشتاق بیقراری در کوچه های دلدادگی است.
درهای رحمت حق باز بود و نسیم روضه رضوان مرهمی می گذاشت بر زخمهای عمیق تیشه های تعلق که بر ریشه های رهایی مان میخورد و تاب بر کشیدن و به آسمان گرفتن را می گرفت. سحر که شبنم عشق بر گلبرگهای ایمانمان می تراوید و ساقه های وجودمان با دعای صبحگاهی جان می گرفت چه شوری داشت شوق شکوفایی در بهشت یاد خدا.
بهار طبیعت با بهار قرآن همراه گویی زمین و ماه هر دو بر گرد پرگار خوان رحمت دوست و عشق در مرکز دایره جان... صفحه هستی چشم بر صحیفه مستی می نهاد تا جام جان از صهبای نور لبریز شود و میخانه وجود از فریاد نوشانوش در خروش... ساقی کوثر ،کام دوستان را با شراب معرفت تازه میداشت و آتش عشق بر تنور دلها شعله میزد باران اشک بود و نغمه دلهای بیقرار ،زبان به تسبیح سبحان و جان بر آستان جانان .
آسمان پر از شکوه رحمت بود و زمین لبریز شیفتگی انابت. چه شتابی داشت زمان برای عبور از ثانیه ها ، گذشتن از مرز عقربه ها ،شکستن فاصله جغرافیا و عبور از سپهر محدب . هلال ماه شتابان قرص شد و قرص ماه عجولانه تر هلال . و اینک مرزع سبز فلک ماه شوال بر دمیده و دستهای ما خالی و انبان گناه مان سنگین . از دشتهای خرم سحرگاه و خوشه های طلایی صبح و سایه های کوتاه ظهر و بلندای افق مغرب جز حسرت هیچ طرفی بر نبستیم و جز ندامت هیچ برنداشتیم.
اینک هلال عید از افق طالع و صلاه فطر قامت خشوع ما را به قد قامت الصلوه نماز عید می خواند تا روی بر خاک خضوع بگذاریم. تکبیرهای بندگی از مناره های جان بر می خیزد . نماز عشق را به امامت ایمان اقامه باید کرد و قنوت ها را با مسیحای جان باید سرود ... اللهم اهل الجود والجبروت اهل التقوی و المغفره . خدایا آخرین لحظه های اجابت است .
خدایا ماه رحمت به آخر رسیده است اما رحمه واسعه تو افزون تر آن که ما را از خوان رحمت خویش برانی و دستهای انابت ما را بی اجابت بگذاری..
الهی چگونه باشد که درهای شکر بگشایی و باب نعمت بسته نمایی ...
چگونه درهای دعا باز بگذاری و امیدهای اجابت نا امید فرمایی و ماهکذالظن ...
ایمان داریم که تا درهای مغفرت نگشوده باشی درهای توبه باز نکرده ای ...
اینک آخرین متاع قلیل مان که اشک ندامت است و جوهر انابت به پیش تو آورده ایم و ترا سوگند می دهیم به اهل الکبریا و العظمه و از تو می خواهیم وَاَنْ تُدْخِلَنی فی کُلِّ خَیْرٍ وَاَنْ تُخْرِجَنی مِنْ کُلِّ سُوَّءٍ اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ (ص)
خدایا بر ما عطا کن آن خیری که بندگان صالح خویش را بدان فضل فرموده ای که جز آستان توام در جهان پناهی نیست
* مدیر کانون فرهنگی هنری صبا